1-مقدمه انسان به طور طبيعي خواستار خوبي و كمال است و اين تمايل به كمال گرايي و انسان تقريبا كامل و بي عيب و نقص به خودي خود ايرادي ندارد. ايراد آنجاست كه مقوله كمال گرايي به صورت نابهنجاري درآيد، چرا كه ابعاد ناسالم كمال گرايي با كمبود اعتماد به نفس، روان رنجوري و آسيب هاي كمي در ارتباط است. در واقع مي توان گفت كمال گرايي لزوما به عنوان يك فاكتور منفي شناخته نشده است، بلكه به عنوان فاكتوري كه مي تواند عملكرد مثبت و مفيدي نيز داشته باشد، مطرح است. معمولازندگي افراد كمال گرا در يك سلسله حتما ...
1-مقدمه انسان به طور طبيعي خواستار خوبي و كمال است و اين تمايل به كمال گرايي و انسان تقريبا كامل و بي عيب و نقص به خودي خود ايرادي ندارد. ايراد آنجاست كه مقوله كمال گرايي به صورت نابهنجاري درآيد، چرا كه ابعاد ناسالم كمال گرايي با كمبود اعتماد به نفس، روان رنجوري و آسيب هاي كمي در ارتباط است. در واقع مي توان گفت كمال گرايي لزوما به عنوان يك فاكتور منفي شناخته نشده است، بلكه به عنوان فاكتوري كه مي تواند عملكرد مثبت و مفيدي نيز داشته باشد، مطرح است. معمولازندگي افراد كمال گرا در يك سلسله حتما ...